به گزارش هنرنوشت، اگر چه بسیاری از پدر و مادرها سعی دارند کودکان خود را راستگو تربیت کنند و او را از دروغگویی نهی می کنند و گاهی هم بابت دروغ هایشان آنها را تنبیه می کنند اما در حقیقت برخی از همین والدین خودشان به کرات به فرزندانشان دروغ می گویند اما متوجه اشتباه خود نیستند و به این ترتیب نتیجه ای که برای کودک شان دارد این است که دروغگویی چندان هم بد نیست چون پدر و مادرها هم بارها دروغ گفته اند!
در این مطلب، 10 دروغ رایجی را که معمولا والدین به فرزندانشان می گویند، آورده ایم و راهکارهای جایگزین آن را نیز ذکر کرده ایم.
۱. دیگه هیچوقت برات چیزی نمیخرم
بهجای آنکه او را تهدید کنید که دیگر هرگز برایش چیزی نخواهید خرید، او را از چیزی محروم کنید که اکنون و اینجا دارد. اینطوری میفهمد که رفتارش چه عواقبی دارد. مثلا پسرتان با خواهرش دعوا میکند و شما میخواهید دعوا را تمام کند، میگویید دیگر هرگز برایت چیزی نمیخرم تا او را متوجه عاقبت کارش کنید، ولی اینطوری او بالاخره خواهد فهمید که شما دروغ گفتهاید. تنبیه واقعگرایانهای داشته باشید، مثل محروم کردن چند ساعته از تبلت یا دستگاه بازی و تلویزیون.
۲. هیچوقت نمیذارم اتفاق بدی برات بیفته
حتما بهعنوان پدر یا مادر چنین قصدی دارید، اما چنین چیزی امکانپذیر نیست. شما نمیتوانید ۱۰۰ درصد مواقع از فرزندتان محافظت کنید. در عوض، واقعیت را به او بگویید، اما طوری که حس کند از او حمایت میکنید و در عین حال نسبت به خطرات حقیقی آگاه شود. چیزی بگویید مثل این: «همیشه سعی میکنم از تو محافظت کنم، اما آدمهای بدی هم هستند که باید مراقبشان باشی، بههمینخاطر میخواهم در فروشگاه مدام کنار من باشی، چون آدم بدها بچهها را از پدر و مادرشان میگیرند. من مواظب تو هستم، اما اگر تو از من دور شوی، من دیگر آنجا نخواهم بود و ممکن است خودت را به خطر بیندازی.»
شاید چنین حرفی ترسناک باشد، اما حقیقت دارد. مسلما شما دوست ندارید باعث اضطراب بیمورد فرزندتان شود، بنابراین پیشنهاد میکنم کلمات و جملات مناسبی انتخاب کنید. به او بفهمانید بچهدزدی به ندرت اتفاق میافتد، اما باز هم همه بچهها و پدرها و مادرها باید مراقب باشند. اینطوری، هر وقت بیرون میروید، او مراقب غریبهها خواهد بود.
۳. پارک تعطیله
شما به خوبی میدانید که پارک تعطیل نیست، اما وقت ندارید فرزندتان را به پارک ببرید، چون کارهایی دارید که باید انجام دهید. بهجای دروغ گفتن، صادق باشید. «بابا نمیتواند امروز تو را به پارک ببرد، چون باید برای آخر هفته خرید کنیم تا بتوانیم غذا بخوریم و در ضمن کارهای دیگری هم دارم که امروز باید انجام بدهم.» شاید کودکتان غر بزند و اعتراض کند، اما اشکالی ندارد، حقیقت زندگی را میآموزد. اینکه همیشه نمیتواند هر چه میخواهد را بهدست بیاورد. گفتن حقیقت باعث میشود شما پدر یا مادر راستگویی هم جلوه کنید، چون او کمکم آنقدر بزرگ خواهد شد که تشخیص بدهد دربارهی تعطیلی پارک دروغ میگویید.
4. درد نداره قول می دم!
پشت در اتاق تزریقات منتظرید تا نوبت شما شود و کودکتان آمپولش را بزند. او که متوجه این قضیه شده، فریاد میکشد و گریه میکند. شما میخواهید گریهاش را بند بیاورید. اما او گریه میکند، چون میداند شما دروغ میگویید. اولین باری هم که آمپول زده بود، گفته بودید درد ندارد. او این را بهخوبی میداند. او از دردی که کشیده فهمیده شما دروغ گفتهاید. در عوض به او بگویید که درد کمی دارد، اما خیلی زود تمام میشود و یک آبنبات چوبی هم برایش میخرید. توضیح دهید که او برای بهدست آوردن سلامتیاش، به این آمپول نیاز دارد. دروغ نگویید. این دروغ گفتن شما را بهسرعت به آدمِ بد ماجرا تبدیل میکند، چون اگر بگویید درد ندارد و بعد هم درد بگیرد، شما مقصر هستید. حقیقت این است که آمپول زدن درد دارد، اما این درد خیلی زود از بین میرود، پس با این حقیقت شروع کنید؛ خواهید دید که او اعتماد بیشتری به شما خواهد کرد.
۵. تو بهترین نقاش دنیایی، کارت فوقالعادهست!
وقتی خودتان هم واقعا چنین عقیدهای ندارید، فرزندتان را تحسین نکنید. باور کنید یا نه، کودکان آنقدر هم که شما فکر میکنید گول نمیخورند. آنها میتوانند متوجه لحن صدا و زبان بدن بشوند و وقتی شما در گفتارتان صداقت ندارید، او متوجه میشود. در عوض میتوانید خلاقیت او در کارش را تحسین کنید. او را برای کارها و تواناییهایی تحسین کنید که باور دارید حقیقت دارند، نه برای هر کار معمولی که از او میبینید.
۶. وقت خوابه!
اگر هنوز وقت خواب نشده، به فرزندتان دروغ نگویید. تازه ساعت ۷:۳۰ است و هنوز موقع خواب کودک نرسیده، چون خودتان قبلا ساعت ۸:۰۰ را زمان رفتن به رختخواب تعیین کردهاید. «وقت آن است که کمکم آماده رفتن به رختخواب شوی.» در اینجا انتخاب کلمهها بسیار مهم هستند. شاید منظورتان این بوده که باید کمکم آمادهی رفتن به رختخواب شود، اما گفتهاید: «وقت خواب است.» وقتی فرزندتان بتواند ساعت را بخواند، باید مدام بگویید منظورتان از گفتن این جمله چه بوده و این جملهای که گفتید چه معنایی دارد! در اینجا ایجاد اعتماد بین شما و فرزندتان است که اهمیت دارد. شاید دروغ کوچک و بیاهمیتی باشد، اما همین دروغهای کوچک و بیاهمیت روی هم جمع شده و تبدیل به مشکل بزرگتر بیاعتماد میشوند.
۷. نمیدونم اون نقاشی که روی درِ یخچال چسبونده بودی چی شده؟!
شما میدانید چه شده است، چون خودتان آن را بیرون انداختید! مسلما نمیتوانید هر اثر هنری را که فرزندتان خلق میکند نگه دارید، چون جایش را ندارید. بهترین راهحل آن است که به فرزندتان توضیح دهید. کشو یا جعبهای را به او نشان دهید که بهترین و ارزشمندترین کارهایش را آنجا نگه میدارید. اگر او میخواهد مطمئن شود که آثار هنریاش محفوظ میماند، میتواند خودش آنها را در آن جعبه یا کشو بگذارد. اگر جعبه پر شد، وقت آن میرسد که مرتبش کنید و چیزهایی را که دیگر نمیخواهد دور بریزید. این شیوه به او مسئولیت پذیری در قبال آثارش را میآموزد و باعث میشود شما هم بهعنوان یک پدر یا مادر راستگو شناخته شوید.
۸. یه دقیقه دیگه اونجا هستم
بله، مسلما نیت خوبی دارید. میخواهید آنجا باشید تا او را در پروژهاش یا هر کار دیگری که دارد کمک کنید. اما خودتان هم کاری دارید که باید تمامش کنید. پس واقعیت را به او بگویید. به او بگویید باید قبضها را پرداخت کنید، و بعد از آن میتوانید به او کمک کنید. با گفتن عبارت یک دقیقهی دیگه، دروغ نگویید، چون ممکن است بیشتر طول بکشد و هر قدر زمان بیشتری بگذرد، شما دروغگوتر میشوید. با گفتن حقیقت و بیان معانی دقیق، از دروغگویی امتناع کنید.
۹. اگه نیای، من میرم
برای وادار کردن فرزندتان به حرکت، بهجای استفاده از روش ترساندن، از عواقب مشخص و واقعی استفاده کنید. میتوانید بگویید: «اگر در عرض ۵ دقیقه کفشهایت را نپوشی و سوار ماشین نشوی، امشب اجازه نداری تلویزیون تماشا کنی.» و هر دفعه این عواقب را هم به او تحمیل کنید. به این روش، فرزندی خواهید داشت که به شما گوش میکند؛ گوش میکند چون حرف شما ارزش دارد، نه بهخاطر ترس از اینکه او را ترک میکنید.
۱۰. برای خریدن فلان چیز پول نداریم
بهجای دروغ گفتن، به فرزندتان با زبان خودش توضیح دهید. به او بگویید قرار است خانهی بزرگتری بخرید و بههمینخاطر نمیتوانید فلان چیز را برایش تهیه کنید. به او کمک کنید بفهمد که گاهیاوقات برای انجام کاری که به نفع خانواده است، باید از خودگذشتگی کرد. با این کار نهتنها درس زندگی به او میدهید، بلکه دروغگو هم نمیشوید.
۱. یادگیری عواقب رفتارهای بد، سریعترین راه برای آموزش کودکان است
هر بار که به خرید میروید، فرزندتان مدام گریه میکند که فلان شکلات را میخواهد و شما هم که نگران سلامتی او هستید، میگویید: «دفعهی بعد برایت میخرم.» ولی با این کار شکست خود را در آینده تضمین میکنید. بالاخره فرزندتان متوجه میشود که هر بار همین را میگویید و او هم دادوفریاد و گریه را از سر خواهد گرفت.
راستگو باشید و در عین حال عواقبی هم برای گریه کردنش در نظر بگیرید.
به فرزندتان بگویید اگر در فروشگاه گریه کند، تنبیه خاصی برای او درنظر گرفتهاید، مثل اینکه آن روز اجازه تماشای تلویزیون نخواهد داشت. شاید او باز هم در فروشگاه گریه یا دادوفریاد راه بیندازد، اما وقتی تنبیه موردنظر را انجام دهید، سریعا متوجه خواهد شد که رفتارش عواقبی دارد، چون شما روی حرف خود میایستید. کلام شما میتواند شما را به پدرومادری تبدیل کند که قابلاعتماد است، یا برعکس؛ و ایجاد و تقویت این اعتماد از اوایل کودکی در زندگی هر کسی آغاز میشود.
۲. یاد دادن با نظرات صادقانه، بهتر از دادن امید واهی است
بهتر است با فرزند خود صادق باشید، اگرچه او کمی ناامید و یا هم اذیت شود، اما رابطه بلندمدت خود را با او خراب نکنید. اعتماد پایه روابط بلندمدت است.
حقیقت این است که اگر حمایت خوبی از طرف والدین صورت بگیرد، کودکان میتوانند با تقریبا هر ناامیدی که پیش میآید مقابله کنند. برعکسِ این هم ممکن است و اگر کودکان مدام با دروغهای والدین مواجه شوند، حتی در مورد سادهترین حقایقی که میشنوند هم دچار شک و بیاعتمادی میشوند.
راستگو باشید، دروغ نگویید، چراکه این کار اعتماد فرزندتان به شما را در آینده هم تخریب خواهد کرد. اعتماد اندک منجر به اعتماد بیشتر میشود. اگر فرزندتان نتواند در امور جزئی به شما اعتماد کند، چگونه انتظار دارید در مسائل بزرگتری که در آینده با آنها مواجه میشود به حرف شما اعتماد کند. همهی والدین میخواهند فرزندانشان با آنها ارتباط برقرار کرده و اعتماد کنند، اما خیلیها این رابطه را در همان اوایل کودکی خراب میکنند، زیرا در همان سالهایی که شخصیت کودک شکل میگیرد، مدام دروغهای کوچکی به او میگویند.
منبع: چطور
انتهای پیام/