به گزارش هنرنوشت، فاطمه حامدی خواه- خیلیها رویای بازیگری سینما را در سر دارند و تحقق این رویا برای علاقهمندان با استعداد سینما، شدنی نیست مگر با کسب دانش بازیگری، تلاش و پشتکار مداوم و سالها تجربه روی صحنه تئاتر اما همیشه این طور نیست و گاهی برحسب اتفاق مسیر دستیابی به این رویا برای برخی زودتر هموار میشود و با این حال تداوم حضورشان در سینما همچنان بستگی به کسب دانش و تجربه بازیگری دارد.
محمد صابری یکی از این معدود افراد است که بر حسب اتفاق شرایط برای حضورش در مقابل دوربین سینما فراهم شد. صابری که در سریال یاغی ساخته محمد کارت نقش خلیل رفیق شفیق جاوید را بازی میکند، تجربه ایفای نقش در فیلم مستند «خونه رو» و فیلم «شنای پروانه» به کارگردانی محمد کارت را داشته و چگونگی بازیگر شدن او و تلاشش برای ایفای نقش خلیل، روایت جالبی دارد.
چطور برای نقش خلیل انتخاب شدید؟
ابتدا نقش سعید سیمکش یاغی را داشتم اما یک روز آقای کارت از من خواست نقشی را اتود بزنم درباره کسی که برادرش تزریق کرده و مرده است. چون زمانی در فضایی این چنینی زندگی کرده بودم، توانستم برای این نقش حس بگیرم طوری که اشکم سرازیر شد و دیالوگهایم را با علی شادمان در نقش جاوید ردوبدل کردیم. بعد از اتود زدن نقش خلیل بود که آقای کارت تصمیم گرفتند به جای سعید سیمکش من نقش خلیل را بازی کنم.
نقشتان را دوست داشتید؟
با این نقش، بهترین لذت زندگیام را تجربه کردهام. نقش خلیل را با تمام احساسم و از سر غیرت بازی میکردم هم به خاطر رفاقتی که با آقای کارت داشتم و هم به خاطر اعتمادی که به من نابازیگر کرده بود و تمرینهایی را برای من گذاشت تا نقش خلیل درست از آب درآید. زمانی که این نقش را بازی میکردم نمیدانستم که نقش خلیل چطور از آب در میآید و به نظرم نقش یک رفیق عادی بود اما زمانی که سریال پخش شد و بازخوردهای مردم را دیدم، احساس کردم که مردم این نقش را دوست دارند و گاهی به من میگفتند کاش ما هم یک رفیق مثل خلیل داشتیم و از این بازخوردهای خوب مردم لذت میبردم.
ورودتان به عرصه بازیگری چطور اتفاق افتاد؟ برای بازیگر شدن برنامهریزی داشتید و برایش تلاش کرده بودید یا خوش شانس بودید و یک کارگردان در مسیر راهتان قرار گرفت؟
به بازیگری فکر کرده بودم اما شرایط زندگی به گونهای نبود که بتوانم کار خاصی برایش بکنم. اما خدا در زمان مناسبش آدمهایی را سر راه من قرار داد تا بتوانم از آنها کمک بگیرم و به آن چه دوست داشتم برسم.
اولین آشنایی با آقای کارت چطور اتفاق افتاد که منجر به حضور شما در سه اثر این کارگردان شد؟
با آقای محمد کارت از طریق یک دوست مشترک به نام مهدی گنجی آشنا شدم. مهدی گنجی از دوستان قدیمی من است که دستیار آقای کارت هم در فیلم «شنای پروانه» و هم در این پروژه یاغی بود. یک روز مهدی را دیدم و بعد از کمی گپ و گفت درباره ساخت یک مستند صحبت کرد و به من گفت دوست داری کاراکتر این مستند را بازی کنی و من که سالها آرزو داشتم روزی جلوی دوربین بروم سریع پذیرفتم و به این ترتیب کاراکتر مستند «خونه رو» را بازی کردم.
بعد از این مستند دیگر مهدی را تا مدتها ندیدم و فقط گاهی تلفنی با او در تماس بودم. حدود ۸ ماه بعد از ساخت این مستند، مهدی تماس گرفت و از من خواست به دفتر آقای محمد کارت بروم. آقای کارت به من گفت دوست داری نقش دیگری را بازی کنی؟ و گفتم چرا که نه و بعد هم نقش جابر را در فیلم «شنای پروانه» بازی کردم. ایفای نقش جابر برای من که نابازیگر بودم کار سختی بود اما آقای کارت به من کمک کرد تا این نقش را خوب بازی کنم و در نهایت هم مردم فیلم شنای پروانه را خیلی دوست داشتند. برای حضور در سریال یاغی هم آقای کارت از من خواستند که نقش خلیل را بازی کنم که من هم با جان و دل بازی کردم چون برایم عزیز است و بسیار دوستشان دارم.
ارتباط شما و علی شادمان بازیگر نقش جاوید چگونه شکل گرفت؟
من آقای علی شادمان را تا پیش از این سریال ندیده بودم. علی شادمان خیلی به من کمک کرد. زمانی که ما را اولین بار به هم معرفی کردند، برای لحظهای بغلم کرد و احساس کردم خیلی سال است که او را میشناسم و انگار تکهای از وجودم بود. در سکانس مسابقات کشوری، من مثل کسی که یکی از نزدیکانش در حال کشتی گرفتن است، کارش را تماشا میکردم و غمها و شادیهایش مرا غمگین و شاد میکرد.
درباره ویژگیهای نقش خلیل بگویید که چطور کاراکتری است؟
خلیل آرزوهایی را در دلش داشته که به آن نرسیده است. همین الان که درباره این شخصیت حرف میزنم، بغضم میگیرد! او همه تلاشش را کرد تا اگر خودش به آرزویش نرسیده، دوستش جاوید برسد. خلیل همه راههای بی ثمر را جلوتر از جاوید رفته بود و دوست نداشت که جاوید همان راهها را برود. خلیل دلش میخواست جاوید به آنچه میخواهد برسد و او لذت ببرد. من خلیل را زندگی کرده بودم و آقای کارت این کارکتر را رشد و پرورش داد.
این کاراکتر چقدر به خود شما نزدیک است؟
محمد صابری خود خلیل است. ویژگیهای خلیل در وجود من بود و محمد کارت آن را کشف کرد و این کاراکتر را از وجودم بیرون کشید. من خلیل را سالهای زیادی در وجودم داشتم اما نمیتوانستم پیدایش کنم تا این که خدا محمد کارت را سر راهم قرار داد و توانستم این شخصیت را بازی کنم.
سختترین یا به یادماندنیترین سکانسی که بازی کردید کدام بود؟
سکانس پشتبام و مسابقات کشوری از سختترین و به یادماندنیترین سکانسهای این سریال برای من بود. زمانی که برای بازی در سکانس مسابقات کشوری آفیش شدم، ۷۰ بخیه در بدنم داشتم و تازه یک هفته بود که تحت عمل جراحی فوری قرار گرفته بودم اما هیچ توجهی به این شرایط نداشتم و با وجود آن که هنوز درد داشتم اما آنقدر بازی در این نقش برایم جذاب بود که دردم را احساس نمیکردم.
آقای محمد کارت میگفت که فقط ریاکشن نشان بده و لازم نیست داد بزنی و به خودت فشار بیاوری اما من باید با همه وجودم بازی میکردم، باید داد میزدم و قسم میدادم جاوید را و باید صدایم را میشنید. باید طوری بازی میکردم که احساس خوبی برای خودم و برای مخاطب ایجاد کند. میدانستم که اگر خودم حس خوبی نسبت به بازیام نداشته باشم برای مخاطب هم همین طور است. من این را از محمد کارت یاد گرفتم.
درباره ویژگیهای این شخصیت طبق فیلمنامه و توصیه کارگردان جلو رفتید یا پیشنهادهایی هم برای واقعیتر شدن این کارکتر به کارگردان داشتید؟
آقای کارت دستم را باز گذاشته بود که اگر خواستم چیزی به دیالوگهایم اضافه کنم که درست و بجا باشد و من هم چیزهایی را از خودم میگفتم که از این بابت خیلی از او ممنونم.
بازیگری کار سختی است؟
هر کاری سختیها و لذتهای خاص خودش را دارد و کسی که چیزی را دوست دارد باید در کنار لذتهایی که برایش دارد، سختیهایش را هم بپذیرد و من هم میپذیرم، اما در این سریال اصلا به من سخت نگذشت به این دلیل که همه گروه کمک میکردند. انگار که خدا مجموعهای از آدمها را کنار من قرار داده بود تا کمک کنند که این نقش را خوب بازی کنم. همه بازیگران از آقای شادمان گرفته تا آقایان جعفری، جمشیدیفر، عسگری و خواجوی همه به من کمک میکردند و اگر کمک آنها نبود شاید نمیتوانستم این نقش را این طور که هست دربیاورم. اما سختی گرما و سرما را همه ما داشتیم. مثلا سکانسهای تابستانی را داشتیم که در زمستان و با آستین کوتاه گرفتیم.
وقتی بازی خودتان را تماشا میکنید چه حسی دارید؟
به نظر خودم درجه یک است. وقتی خودم با این نقش ارتباط برقرار میکنم، مخاطبان هم ارتباط برقرار میکنند و اینها همه از لطف خدا و زحمات آقای کارت است. اگر چه نقش خلیل را بازی کردم اما وقتی آن را تماشا میکنم مثل سایر مخاطبان به آن نگاه میکنم و بابت لحظه لحظه آن گریه میکنم چون من این نقش را با تمام وجودم زندگی کردم.
بعد از پخش این سریال چه بازخوردهایی درباره بازی خودتان گرفتید؟
سالهای بسیاری بود که خیلی از اقوام با من ارتباطی نداشتند و از زمان پخش یاغی یکی یکی پیدایشان شد، احوالم را پرسیدند و از کارم تعریف کردند و نقش خلیل را دوست داشتند.
پیش از تجربه بازیگری به چه کاری مشغول بودید؟
در یک شرکت به عنوان انباردار و تحصیلدار مشغول کارم.
چطور همزمان هر دو کار را با هم پیش میبرید؟
این که میگویم خدا گلچینی از آدمهای خوبش را سر راهم گذاشته است بی دلیل نیست. آقای فراهانی مدیر شرکتی که آنجا کار میکنم یکی از این آدمهاست. روزی که به مدیر شرکت گفتم که برای بازی در سریال یاغی قرارداد امضا کردهام، اول کمی ناراحت شد که با او هماهنگ نکردهام چون به من نیاز داشت اما یکی-دو روز بعد من را صدا کرد و گفت که نمیخواهم مانع پیشرفت تو باشم برو و برایت بهترین آرزوها را دارم.
بعد از آن هم تعهدی به سریال یاغی داشتم و هم تعهدی نسبت به شرکتی که کار میکردم. به همین دلیل زمانی که شب کار میشدم، ساعت ۷ عصر آفیش میشدم و سر فیلمبرداری میرفتم و ساعت ۶ صبح که برمیگشتم تا ده صبح میخوابیدم و بعد سر کارم در شرکت میرفتم و ساعت ۴ و ۵ عصر برمیگشتم منزل و کمی استراحت میکردم و دوباره ساعت ۷ عصر سر فیلمبرداری میرفتم. نسبت به هر دو کارم تعهد داشتم و باید همه توانم را میگذاشتم که در هر دو به خوبی انجام وظیفه کنم.
برای ادامه مسیر بازیگری حرفهای برنامهای دارید؟
از زمان ساخت سریال یاغی، سعی کردم که بیشتر کتابهای مرتبط با بازیگری بخوانم و یک مقدار که آقای کارت سرش خلوت بشود، باز در خدمتشان خواهم بود تا بیشتر یاد بگیرم و کار کنم.
چه آرزویی را در بازیگری دنبال میکنید؟
میخواهم به اوج بازیگری برسم. به کم راضی نیستم و میخواهم به جایی مثل آقای امین حیایی و جواد عزتی برسم و همه تلاشم را برای رسیدن به آن میکنم.
فیلیموشات
انتهای پیام/