به گزارش هنرنوشت، فاطمه حامدی خواه- رضا توکلی بازیگری است که بسیاری او را با نقشهای متفاوت به یاد میآورند؛ از نقش چوپانی ساده در سریال «مردان آنجلس» و پدرخواندهای مومن و درستکار در سریال ماورایی «احضار» گرفته تا نقش شیاد و کلاهبردار در سریال «زیرزمین». توکلی با وجود این که نقشهای مثبت و منفی بسیاری را در آثار جدی بازی کرده است اما با این حال بسیار علاقهمند به ایفای نقش در ژانر کمدی است ولی بیشتر، نقشهای جدی به او پیشنهاد شده که از سر علاقه به بازیگری این مسیر را تاکنون ادامه داده است. این بازیگر که به تازگی در سریال طنز «جادوگر» ایفای نقش کرده، معتقد است این سریال، جنس دیگری از کمدی دارد. با رضا توکلی درباره حضورش در سریال جادوگر که توسط فیلیمو پخش میشود، گفتوگویی کردهایم که میخوانید.
درباره نقشتان و ویژگیهای این شخصیت در سریال جادوگر بگویید.
رضا توکلی: نقش من در سریال جادوگر، شخصیتی کلاهبردار و عاشق خوانندگی است که در خیابانها ساز میزند و از طریقی به خانه زنی راه پیدا میکند و جادوگرها هم گذرشان به خانه آنها میافتد و در نهایت اتفاقاتی میان آنها رخ میدهد که دست به کلاهبرداریهای بزرگتر میزنند. بخشی از بازی من قرار است که در خارج از ایران باشد. در حال حاضر سکانسهای مربوط به تهران را گرفتهایم، ولی هنوز بخشی که مربوط به سکانسهای خارج از ایران است، فیلمبرداری نشده است. در سریال «مانکن» هم قرار بود که بخشی از بازی من در امارات و دبی باشد که به موضوع گرانی ارز و دلار برخورد کرد و این امکان فراهم نشد که در خارج از ایران فیلمبرداری داشته باشیم.
تجربه همکاری با آقای اطیابی چطور بود؟
من و آقای اطیابی سالها منتظر زمانی بودیم که بتوانیم با هم کار کنیم و سریال «جادوگر» فرصتی را فراهم کرد که سرانجام این طلسم بشکند و این توفیق نصیب من شد که با آقای اطیابی کار کنم. ما شناخت خوبی از ویژگیهای یکدیگر داریم، آقای اطیابی از ویژگیهای بازی من آگاه است و من هم از نوع نگاه او در کارگردانی و شناختی که نسبت به مخاطب دارد، آگاهی دارم ولی در سالهای گذشته و در آثار قبلی آقای اطیابی از جمله دینامیت میسر نشده بود که با هم همکاری داشته باشیم و اکنون این فرصت فراهم شده است که من در کنار آقای اطیابی و همچنین ایرج محمدی تهیهکننده قدرتمند، دانا و باسوادی که نظیر چنین تهیهکنندگانی را کم داریم، حضور داشته باشم.
به نگاه کارشناسانه مسعود اطیابی احترام میگذارم و اگر چه ممکن است برخی از جمله منتقدان یا مردم آثار او را دوست داشته باشند یا نه؛ ولی او به نظر من هنرمندی است که میتواند تماشاگرش را پای سریالی که ساخته است، بنشاند و بهطور کلی هنرمندی که بتواند تماشاگر را برای تماشای اثرش نگه دارد، هنرمند واقعی است. آن هم در شرایطی که مخاطب امروز این امکان را دارد که به انواع مختلفی از فیلمها و سریالهای جهان از طریق شبکههای مختلف ماهوارهای، اینترنتی، فضای مجازی و … دسترسی داشته باشد. معتقدم کارگردانی که بتواند فیلم خوبی مثل دینامیت را بسازد که بتواند رونقی به سینماها بدهد باید مسیر را برایش باز کرد. در شرایط اقتصادی امروز، سینماداران آرزو دارند فیلمهایی مثل دینامیت باشد که بتوانند با فروش خوب این فیلمها مخارجشان را تامین کنند و مالیات بپردازند و چرخ سینماها بچرخد.
بهترین سکانسی که رضا توکلی در این سریال بازی کرد کدام سکانس بود؟
زیباترین سکانسی که در سریال جادوگر بازی کردم، سکانس برخورد با جادوگرها بود که ندانسته و از روی نا آگاهی باعث میشوند تا دست من رو شود و من هم اسلحه میکشم تا آنها را بکشم.
فکر میکنید تفاوت سریال جادوگر با دیگر فیلمها وسریالهای طنز و کمدی چیست و آیا میتواند مخاطبان را به خود جذب کند؟
نظرم این است که باید تحمل و تعمق کنیم و ببینیم این سریال در ادامه به کجا میرسد و چه اتفاقاتی در آن رقم میخورد. برای این سریال بسیار زیاد زحمت کشیده شده است تا اثر متفاوتی باشد و به نظر من مسعود اطیابی در این سریال خط قرمزها را شکسته و آغازگر یک حرکت تازه بوده است. او با سریال جادوگر فصل تازهای را در سریالسازی طنز ایران باز کرده است.
نظرتان درباره بازیگرانی که مقابل شما در این سریال بازی میکنند، چیست؟
ایرانیها در طنزپردازی میتوانند بینظیر باشند اما دست و بال نویسندگان و سازندگان آثار طنز بسته است. خط قرمزهایی هست که گریبان فیلمسازان را گرفته و آنها ترسیدهاند که از این خط قرمزها عبور کنند و اثری طنازانه با طنزی تلخ و گزنده بسازند که در عین حال برای مخاطب هم مفرح باشد. ما طنازترین آدمهای دنیا را داریم. معتقدم که در کل دنیا، مردم ۲ کشور ایران و ایتالیا و بعد فرانسویها، طنازترین آدمهای دنیا هستند. اما ایرانیها در این مسیر هنوز به جایگاه واقعی خود دست پیدا نکردهاند و اگر دست و بال نویسندگان و فیلمسازان آثار طنز و کمدی را باز بگذاریم، شاهد اتفاقهای بزرگی در زمینه طنزپردازی و فیلمهای کمدی خواهیم بود. به نظرم پلتفرمها و شبکههای نمایش خانگی وقتی مشاهده میکنند که اثری در قسمتهای اول توانسته مخاطب خود را پیدا کند، باید حمایت بیشتری از این آثار کنند. معتقدم باید در زمینه آثار طنز و کمدی کمی پا را فراتر بگذاریم و اتفاقات بزرگتری را در این عرصه رقم بزنیم چرا که نیاز جامعه امروز ما نیز هست.
در میان فیلمها و سریال های طنز و کمدی بسیاری که ساخته میشوند تنها تعداد معدودی از آنها میتوانند مخاطب را با خودشان همراه کنند. به نظرتان یک فیلم یا سریال کمدی و طنز چه ویژگیهایی باید داشته باشد که بتواند به این توفیق در جذب مخاطب دست پیدا کند؟ طوری که مخاطب را بخنداند و بر او اثرگذار باشد؟
به چند نکته در این زمینه اشاره میکنم. فیلمساز ما باید نگاه بینالمللی و جهانی به نوع فیلمسازی طنز و کمدی در دنیا داشته باشد و با این نگاه جهانی وارد جزییاتی از قبیل فرهنگ سنتی ایران، روابط فرهنگی و اجتماعی و… در جامعه امروز ایران شود. ما فیلمسازان بسیاری داریم که در زمینه طنز و کمدی کار میکنند اما نتوانستند طنز خوبی ارایه کنند. به عقیده من این طنازی را میتوان در بستر جامعه و در میان توده مردم از جمله کف بازار یافت. باید مرز میان لودگی و توهین به فرهنگ و اقشار مختلف مردم را با طنز و کمدی فاخر تشخیص داد. برخی فیلمسازان این مرز را درست تشخیص ندادند و آثاری ساختند که نوعی مقابله با فرهنگ سنتی ما محسوب میشد و توهینآمیز بود. بسیاری از فیلمسازان ما به جای ساخت یک اثر طنز و کمدی، با حیثیت مردم گرفتار بازی میکنند. باید برای ساخت یک اثر طنز خوب متخصص باشید و طنز را خوب بشناسید. نمیتوان بازیگر را جلوی دوربین به حال خود رها کرد که هر چه خواست بگوید! این فیلمسازی و کارگردانی نیست. از سوی دیگر باید مسئولان هم از فیلمسازان جوان و خلاق که شناخت درستی از طنز دارند، حمایت بیشتری کنند و مسیر را برای آنها باز کنند.
به طور مثال؛ در فرهنگ ما حتی در مباحث تلخی مثل مرگ و عزاداری نیز گاهی موضوعات بسیار طنزی نهفته است که میتوان این مضامین را به داستان طنز و کمدی تبدیل کرد. خاطرهای با همین موضوع دارم که برایتان بازگو میکنم، من قبری برای مرحوم عمویم خریده بودم که بنا به دلایلی ۲ طبقه بود و زمانی که زن عمویم با چشمان گریان قبر را دید، رو به من کرد و گفت این قبر چرا این قدر گود است؟ که به او توضیح دادم قبر ۲ طبقه است و بلافاصله با عصبانیت به من گفت بیمروت تو منتظر مرگ من نشستی؟! که همین موضوع در آن شرایط عزاداری باعث خنده همه شد.
شما در نقشهای متفاوتی ظاهر شدهاید و تجربه آثار طنز و کمدی و جدی را در کنار هم دارید. خودتان چه نقشهایی را دوست دارید بازی کنید که تاکنون به شما پیشنهاد نشده است؟
به نقشهای کمدی بسیار علاقه دارم و طنز موقعیت را خوب میشناسم و با این نوع طنز بزرگ شدم. داستانهای طنز بسیاری هم از اتفاقات زندگیام نوشتهام از جمله «موش در خانه»، «قطار در بیابان»، «زن عمو در بستر» و این را هم بگویم که طرح داستان فیلم «لیلی با من است» ساخته کمال تبریزی در حقیقت داستانی از زندگی من بود. لب تر کنم همه شروع به خندیدن میکنند اما در بازیگری اشتباهی وارد مسیر دیگری غیر از طنز و کمدی شدم و نقشهای جدی بیشتر به من پیشنهاد میشد، با این حال چون عاشق بازیگری هستم این مسیر را ادامه دادم و در حال حاضر هم اگر بازی در آثار طنز و کمدی به من پیشنهاد کنند قطعا میپذیرم و حتی حاضرم مجانی هم بازی کنم. اما فیلمسازان ما اهل ریسک نیستند در حالی که باید به بازیگر این فرصت را داد که هر آنچه در توان دارد برای ایفای نقشهای متفاوت خرج کند.
درباره طرح داستان فیلم «لیلی با من است» بیشتر توضیح میدهید که چطور تبدیل به فیلم شد؟
طرح داستان فیلم «لیلی با من است» که کمال تبریزی آن را ساخت، در حقیقت داستان زندگی من بود که قبلا هم در یک برنامه تلویزیونی درباره این موضوع صحبت کردهام. من زمان جنگ تحمیلی فیلمبردار نیروی هوایی بودم و درباره اتفاقات و ماجراهایی که در جنگ داشتم، طرحی نوشتم که بعدها فیلم «لیلی با من است» بر اساس این طرح ساخته شد و من نمیدانستم که طرح من دست آنها چه میکند! البته کمال تبریزی نقشی را هم در این فیلم به من داد که نپذیرفتم. درباره دوران جنگ تحمیلی علاوه بر طرحی که به فیلم «لیلی با من است» تبدیل شد، ۳ فیلمنامه کمدی دیگر هم نوشتهام اما نیازمند رفت و آمد بسیار به وزارت ارشاد است.
و در نهایت این ماجرای طرح داستانتان که بدون اطلاع شما به فیلم «لیلی با من است» تبدیل شد، به کجا رسید؟
هیچ. من گذشت کردم مثل خیلی چیزهای دیگر که میگذریم مثلا همین سریال افسانه هزارپایان که از تلویزیون پخش شده و ۶ ماه حقوق ما را ندادند.
به نظر خودتان بهترین نقشی که تاکنون بازی کردید مربوط به کدام فیلم یا سریال بود؟
من دو کار را خیلی دوست دارم یکی سریال «مردان آنجلس» که در این سریال نقش یک چوپان بدوی را بازی کردم که برایم پر از خاطرات شیرین و کمدی بود و بعد هم سریال «زیرزمین» که سریالی با طنز موقعیت بود و هنوز بسیاری از مردم من را با این نقش در سریال زیرزمین میشناسند.
جایی گفته بودید که قصد ساخت یک سریال در ژانر وحشت و دلهره برای پخش از شبکه نمایش خانگی را دارید از این سریال بگویید که به کجا رسید؟
این کار شرایط ویژهای دارد. من فیلم «سگهای پوشالی» را میخواستم در ژانر وحشت بسازم اما با توجه به محدودیتهایی که وجود داشت در نهایت به شکلی آن را ساختم که با احتیاط به این ژانر نزدیک شدم. درباره ژانر وحشت و دلهره باید بگویم که بسیاری از مخاطبان به این ژانر علاقه دارند و فیلمهای بسیاری را که در این ژانر در سطح دنیا ساخته میشود، تماشا میکنند اما در سینمای ایران چنین ژانری را نداریم به این دلیل که فیلمسازان برای ورود به این ژانر ریسک نمیکنند اگر چه فیلمسازانی را نظیر ساموئل خاچیکیان داشتیم که در ژانر دلهره فیلمهایی از جمله «رگبار» و «فریاد نیمه شب» را ساخت اما اکنون اگر چه نوع نگاه و سلیقه مردم تغییر کرده است اما ژانر دلهره همچنان ویژگیهای خودش را دارد و موضوعی است که مخاطبان بسیاری هم دارد و باید برای این مخاطبان هم فیلم ساخت. فیلم «سگهای پوشالی» درباره بیماران روانی است که دچار توهم میشوند و ماجرای فیلم از نگاه یک بیمار روانی روایت میشود که نگاهی به زندگی انسان قبل و بعد از مرگ دارد.
فیلموشات
انتهای پیام/